برسام برسام ، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه و 29 روز سن داره

گل پسرم برسام

فرشته زندگی من

خوبم/

شیرینم/

بهترین عیدی..

بودنت تنها بهانه/

کاش ...

مادریم کامل تر بود

کاش....

غرق در عشق زمینی نبودم ..

ای کاش ...

خدای خوبم همیشه با ما  باش و سایه ات را کم رنگ نکن .

میوه رو با قنچال میخوری

برسامم باهوشم شیرین کاری هاتو دوست دارم شیرین زبونیات رو هم که ....... امروز یه وسیله ای رو گذاشته بودی رو سرت و میگفتی تولد تولد .... با با مجیدتم بهت قول داد که امسال همیه تولد خوب برات بگیره و بعد تو هم شروع کردی دوستات رو شمردی ......همشونم پسر خاله ها بودن امیر حسین هم دوست خیالیته منو مصی جون صدا میکنی بدون یه نفر هست که با تمام وجود همیشه عاشقته ...
21 آذر 1391

بزرگ شدنت رامیبینم .... زندگی میکنم "عشق میکنم

تو این روزهای سرد تویی که با تمام وجودت بهم گرما و ارامش میدی وقتی خسته ام از همه چی ..... از همه جا .......  همیشه تو هستی که با بودنت سرحال شم و از این که هستم کلی راضی باشم پسرک ام برسام بزرگ شدنت رو هر روز بیشتر احساس میکنم و یه ترسی تو تمام وجودم میاد که نکنه یه جایی برات کوتاهی کرده باشم نمیدونم ولی تمام سعیم رو دارم میکنم نه فقط من حتی بابا مجیدی دوست داشتنی من  دوست دارم مثل بابا مجیدت همون زندگی رو که میخوای داشته باشی و احساس خوشبختی همیشه باهات باشه . میبینم اون روزی رو که به هر چیز خوبی که میخوای رسیدی و ....
30 آبان 1391

روزگارم باتوچنین میگذرد:همچو قندونبات

شاهزاده من آخ چه شیرین زبون شدی . ( الهام گرفته از سلطان سلیمان )     چقدر قشنگ و کامل حرف میزنی مامی برای من شعر میخونی اونم شعر ابی و شادمهر { من من من رویایی دارم رویای آزااااااااااااادی }      فداااااات شم بلبل     تو این هفته کلی برات جایزه گرفتم .خمیر بازی . مداد رنگی .موتور سوار .تنیس.   یعنی عاشقتم     مامانا هم میگه این کار بد عادتش میکنه درست نیست اما چه کنم که خنده و شادیت به همه دنیا و این حرف ها می ارزه .     پرهام و طاها امسال رفتن کلاس اول و تو هم هنوز تو جو کلاس اولی ک...
11 مهر 1391

تا الان که برام بهترین بودی .....

الان روی پام نشستی و میگی : پا .دست .دیگه ........پا دست داری به من نظر میدی که چی بنویسم مامان بوس بوس میکنه ؟؟؟؟؟؟ بکوبه داسته ؟؟؟؟؟؟؟ پووووووووفنگ داستههههههههههه؟؟؟؟ دیروز بهت باج دادم تا بیای بریم دکترت برای قدو وزن و چکاپ یه تفنگ خریدم  تا اومدیم خونه زدی شکوندیش بکوبه کردی به دیوار بعد هم پشیمون شدی و و ساعت ها ادامه داشت ................ دیروز با کمک داداش صدرا تمام دیوارهای راه رو  کنده بودی بابا محمود داشت سکته میکرد من زود تر سرت داد زدم تا بابا بهت چیزی نگه صدای دلر هم درمیاوردی  یه قلک ببعی که رنگش سبزه برات خریدم دائم در حال گ...
7 شهريور 1391

داداشی های شرور

قربون لپات برم من : با وجود 6 تا پسر خاله ماشاله .................................. دیگه جایی برای استراحت نیست داداش سهیل وپویا هم الان اینجورین وقتی میریم مهمونی بابا محمودی تو این وضعه گیر دادی از تفنگ های پارسا میخوای خریدم ولی یک روز سالم موندش  دوست خاله تینا کادو ولین تاین براش اینو خرید سوارش میشی آخر هم دمش رو کندی گربه های خاله مهری که رو دیوار هست رو دوست داری باهاشون حرف میزنی ...
24 مرداد 1391

وسایل مورد علاقه

میدونی کلا همه چیزت مثل بابا مجیدت متفاوته با این وسایل عشق میکنی ساعت ها سرگرمی بکوبه پیشگوکی آقو حتی با دیدن عکسشونم ذوق میکنی شایدم میخوای مثل بابا مجیدت مهندس بشی ...
24 مرداد 1391

شب و روزهای من و برسام آخر شبم با بابایی

گل پسرم که همیشه تو این حالی  : یا تو این شرایط:   صبح ها که از خواب بیدار میشی اول میای سراغ من میگی : مامان بولن شو دیگه . بیدال شو ناهال بو خولیم  روی ماهت رو میبوسم . صورت قشنگتو میشورم  بعضی وقتها هم لازمه......   میشینیم سر میز و گوگو لا < تخم مرغ > میخوری . شیر میخوری  یا چای شیرین  بعد میری توحیاط پیش بابا محمودی بازی و شیطونی .برات تاب دلس کده . تاب بازی میکنی     کانال پرژن تون هم از برنامت خذف نمیشه کاتونه : گارفیلد و بره ناقلا  لاک پشت های نینجا رو دوست دالی 6 تا توپ داری یکیشو خیل...
24 مرداد 1391

اون روزا که تو قلبم بودی نه تو بغلم

مثل مامانای دیگه میخوام از اول شروع کنم .   از همون روزی که شک کردم یه جوجوی خوشقلی تو دلم وول میخوره . به بابا مجیدت گفتم گفت خدا کنه . آخرشم آقا دکتر گفت بله      هر روز حال مامی بد وبدتر میشد .  تا اینک گذشت و گل جونم 1 ماه زود تر شب عید اومدی و شدی بهترین عیدی   ...
23 مرداد 1391